ماه نخشب

طنز و شعر

ماه نخشب

طنز و شعر

سلام ..

دوستان معذرت ..تا بعد دهه نمیتونم و نمیرسم بیام ...کامنت ها


رو بعد تائید میکنم ..وب هیشکی هم جمعه نرفتم واسه پیام جمعه ..


این هفته هم فک نکنم ..انشالله از هفته اینده روال قبلی دنبال میشه ...


دوسم دارین ..ممنون

من اومدم


من اوومدممممممممممممممممممممممممممم آخخخخخ

کنسرو



جووووون کنسرو آدم ..بچه ها در اینو چطور باز میکنن ؟؟

کچل ها بودن که نیستن

دوستان معذرت ..این پست رو سیو کرده بودم تا در موردش چیز دیگه ای خودم بنویسم حواسم نبود .گفتم

صبح جمعه درستش میکنم اینم رفتم حسینیه محله مون و یادم رفت که اتوماتیک وار خودش منتشر میشه ..

الان پست رو حذف میکنم ولی کامنت دوستان رو میزارم باشه ..ببخشین ..


اهل محل


درسته خوشگلم ولی راضینیستم منو بهم نشون میدن ..والاع

اهل محل



اهل محل ما ..وقتی من از خونه میام بیرون ..منیره هم هست اون وسط وایساده


آخ جون



آخ جوووون ..چهارشنبه و شنبه تعطیلم ..

خاک بر سری



میگم تا بچه ها خوابن زود ماچ رو رد کن بیاد


میشول



یکی از میشول هایی که تو وب قبلیم نوشته بودم اورده بودمشون خونه تب کرده و چشماش

عفونی شده ..طفلک وقتی هم میرم رو حیات میاد کنار من میشینه مثل کسی که چشم و امیدش

به منه .دیشب کلی سرچ کردم تو اینترنت و فهمیدم باید بهش مرغ پخته با سیب زمینی بدم

ظهری یه دوتا بال و گردن مرغ انداختم تو قابلمه و یه سیب زمینی کوچیک و وقتی پخته شد

باهم لهش کردم و رفتم بهش دادم ..حس میکنم غروبی نسبت به دیروز سرحالتره بعد هم

رفتم پیش شوهر همکارمون که خانمش از قضا با عیالات متحده بنده تو یه مدرسه هستن و

شرح حال دادم و دارو گرفتم و اومدم .عیالات میفرمایند بنده از کمی عقل در عذابم و برایم از

خداوند متعال شفای عاجل خواستارن ولی چکنم که بنده نمیتونم زجر حیونات رو ببینم و باید

بهشون برسم ..افتاده تو کله ام کاسکو بگیرم .فعلا در حال رایزنی هستیم با همسر مکرمه

مفخمه مجلله مقدسه که اگر مشکل شرعی نداشته باشه خریداری بنماییم چون اون دیگه باید

توی اتاق و ساختمون باشه .البته قبلش هم باید تحقیق کنیم که زبونش چفت داشته باشه یهو

لومون نده ..تا چی پیش بیاد

11 مهر لعنتی

11 مهر 1393

قلم در میان انگشتانم میلغزد و شاهین اندیشه ام در پرواز با نگاهی تیز بر بال طاووس خاطرات

مینگارد ..اما چه نگاشتن و نگارشی/.نگارشی که بوی جدای میدهد و داغ فراق دوست را خبر دار

میسازد .کنون که از پیشم رفته ای نمیدانم چکار کنم .هنوز هم امید دارم که برگردی .نمیدونم

کدوم دست بی مروتی تو رو از من جدا کرد و غم نبودنت را بر دلم گذاشت .آری کنون ماه ها

میگذرد از آخرین روزی که صبحش تو رو بغل کردم و به مدرسه رفتم و دیگه از اون موقع تو رو

ندیدم .اول فک کردم با یکی از پسرهای محل رفتی برای گشت و گذار مثل گذشته و برمیگردی

باز ولی وقتی چند روز از نیومدنت گذشت و نیامدی فهمیدم که دیگر برگشتنی در کار نیست .

هرچند که بهم گفتند که امکان بازگشتت هست ..مخملم گربه نازم .عزیزم اکنون یکسال شده که

دیگر تو رو ندیدم و جای خالی ات احساس میشه .تویی که هر وقت از مدرسه بر میگشتم از سر

کوچه میو میو کنان دنبالم میومدی .بمیرم برات که نمیدونم کجا هستی و چی میخوری .نمیدونم

کی تو رو از من جدا کرد هرچند خیلی به همسایه بد ذاتمون شک دارم .به هر حال عزیزم منتظرم

هنوز و امید دارم که بار دیگه برگردی پیش خودم .یک بسته گوشت چرخ کرده وقتی برگردی بهت

میدم تا مشقت جویدنش را نداشته باشی .بیست هزار تومن نذرت کردم و پنجاه هزارتومن به کسی

که فقط بگه کجا تو رو دیده تا بیام دنبالت .بچه هایت رو به خوبی بزرگ کردم .دخترت عروسی کرده

و الان دوتا بچه زیبا برایم اورده ..نوه هایت یکیشون شبیه توست .عزیزم برگرد زود منتظرتم

عکست رو همه بچه های مدرسه دارند..دختر ناز و زیبایم برگرد


یازده مهر 1376

ساعت چهار و نیم صبح بود که از بالای پشت بام خانه پدری که مشرف به خیابان اصلی هست

رفتنت را دیدم .در عقب ماشین بنز زردرنگ 220 برادرت نشسته بودی وکنار شیشه تا منو که

اون شب تا صبح بیدار بودم ببینی .الان وقتی فکرش رو میکنم  میبینم کاش با خیال راحت

خوابیده بودم و تو بی وفا رو که شش سال از روزهای زیبای عمرم را بپایت حروم کردم نمیدیدم

.کاش از اول نمیدیدمت .تویی که منو به سفر خارج رفتن فروختی .کو اون دوست داشتن هایت ؟

کو ان همه حرف شیرین که پشت تلفن بهم میزدی.کو ان وعده های ساعت یک شب در خونه تون

که فقط در باز کنی و بخندی و بری تو همین ..کو اون حرفهای شیرینی که بهم میزدی که چکار

کنیم و چطور زندگی کنیم که همه حسرت بخورن .یازده مهر رفتی  و تنها سه ماه بعدش بهم

زنگ زدی و ابراز پشیمانی کردی و گفتی حاضری برگردی و طلاق بگیری .گفتی که پشیمانی  شدید

.گفتی که حالا قدرم رو میدونی .نمیدونم شاید این حرفت هم مثل همه حرفهای گذشت ات دروغ

بود .اری یازده مهر رفتی و شش سال خاطره و عشق من رو زیر پا له کردی .هرگز نمیبخشمت چون

در حقت بدی نکردم .چون برایت رفیق بودم .نامردی نکردم .خیانت نکردم دوستانت همه خواهان

رابطه با من بودن ولی خودت دیدی که به هیچ عنوان در حقت نامردی نکردم .هرجا هستی باش .

اما بدون زندگی منو نابود کردی .الانم به اندازه ای که از رفتن گربه عزیزم مخمل ناراحتم سر

سوزنی بخاطر رفتنت ناراحت نیستم .چون اون که حیوون بود تا دم اخر منو رها نکرد ولی تو چی ؟

تو از اون هم پست تر بودی ..نامرد