ماه نخشب

طنز و شعر

ماه نخشب

طنز و شعر

11 مهر لعنتی

11 مهر 1393

قلم در میان انگشتانم میلغزد و شاهین اندیشه ام در پرواز با نگاهی تیز بر بال طاووس خاطرات

مینگارد ..اما چه نگاشتن و نگارشی/.نگارشی که بوی جدای میدهد و داغ فراق دوست را خبر دار

میسازد .کنون که از پیشم رفته ای نمیدانم چکار کنم .هنوز هم امید دارم که برگردی .نمیدونم

کدوم دست بی مروتی تو رو از من جدا کرد و غم نبودنت را بر دلم گذاشت .آری کنون ماه ها

میگذرد از آخرین روزی که صبحش تو رو بغل کردم و به مدرسه رفتم و دیگه از اون موقع تو رو

ندیدم .اول فک کردم با یکی از پسرهای محل رفتی برای گشت و گذار مثل گذشته و برمیگردی

باز ولی وقتی چند روز از نیومدنت گذشت و نیامدی فهمیدم که دیگر برگشتنی در کار نیست .

هرچند که بهم گفتند که امکان بازگشتت هست ..مخملم گربه نازم .عزیزم اکنون یکسال شده که

دیگر تو رو ندیدم و جای خالی ات احساس میشه .تویی که هر وقت از مدرسه بر میگشتم از سر

کوچه میو میو کنان دنبالم میومدی .بمیرم برات که نمیدونم کجا هستی و چی میخوری .نمیدونم

کی تو رو از من جدا کرد هرچند خیلی به همسایه بد ذاتمون شک دارم .به هر حال عزیزم منتظرم

هنوز و امید دارم که بار دیگه برگردی پیش خودم .یک بسته گوشت چرخ کرده وقتی برگردی بهت

میدم تا مشقت جویدنش را نداشته باشی .بیست هزار تومن نذرت کردم و پنجاه هزارتومن به کسی

که فقط بگه کجا تو رو دیده تا بیام دنبالت .بچه هایت رو به خوبی بزرگ کردم .دخترت عروسی کرده

و الان دوتا بچه زیبا برایم اورده ..نوه هایت یکیشون شبیه توست .عزیزم برگرد زود منتظرتم

عکست رو همه بچه های مدرسه دارند..دختر ناز و زیبایم برگرد


یازده مهر 1376

ساعت چهار و نیم صبح بود که از بالای پشت بام خانه پدری که مشرف به خیابان اصلی هست

رفتنت را دیدم .در عقب ماشین بنز زردرنگ 220 برادرت نشسته بودی وکنار شیشه تا منو که

اون شب تا صبح بیدار بودم ببینی .الان وقتی فکرش رو میکنم  میبینم کاش با خیال راحت

خوابیده بودم و تو بی وفا رو که شش سال از روزهای زیبای عمرم را بپایت حروم کردم نمیدیدم

.کاش از اول نمیدیدمت .تویی که منو به سفر خارج رفتن فروختی .کو اون دوست داشتن هایت ؟

کو ان همه حرف شیرین که پشت تلفن بهم میزدی.کو ان وعده های ساعت یک شب در خونه تون

که فقط در باز کنی و بخندی و بری تو همین ..کو اون حرفهای شیرینی که بهم میزدی که چکار

کنیم و چطور زندگی کنیم که همه حسرت بخورن .یازده مهر رفتی  و تنها سه ماه بعدش بهم

زنگ زدی و ابراز پشیمانی کردی و گفتی حاضری برگردی و طلاق بگیری .گفتی که پشیمانی  شدید

.گفتی که حالا قدرم رو میدونی .نمیدونم شاید این حرفت هم مثل همه حرفهای گذشت ات دروغ

بود .اری یازده مهر رفتی و شش سال خاطره و عشق من رو زیر پا له کردی .هرگز نمیبخشمت چون

در حقت بدی نکردم .چون برایت رفیق بودم .نامردی نکردم .خیانت نکردم دوستانت همه خواهان

رابطه با من بودن ولی خودت دیدی که به هیچ عنوان در حقت نامردی نکردم .هرجا هستی باش .

اما بدون زندگی منو نابود کردی .الانم به اندازه ای که از رفتن گربه عزیزم مخمل ناراحتم سر

سوزنی بخاطر رفتنت ناراحت نیستم .چون اون که حیوون بود تا دم اخر منو رها نکرد ولی تو چی ؟

تو از اون هم پست تر بودی ..نامرد

نظرات 18 + ارسال نظر
زبله دوشنبه 13 مهر 1394 ساعت 12:19 http://lee-aad.blogsky.com

واه ..اولی رو فکر کردم برای یه ادم میگی بعد دیدم گربه است.دومی رو فکر کردم برای سگی چیزی میخونی دیدم ادمه.. روانی ماهاروهم مث خودت روانی کردی

...هلبز منو نشناختی بعد اون روز تاحالا ...میدونی که من همه کارام وارونه هست

یه دونه یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 13:48

اوه حرفم وپس میگیرم‌نظرم ودیدم

الهم اشفع مرضانا ..من المومنین و المومنات والمسلمین والمسلمات تابع بیننا و بینهم بالخیرات انک مجیب الدعوات انک علی صراط المستقیم .... برات نماز میت خوندم نمیدونم چرا

یه دونه یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 13:46

چرا نظرات منو هیچقوقت نمیزاری؟!!!!!

اون پایین جوابت رو دادم ..

فرانک شنبه 11 مهر 1394 ساعت 22:13

باور کن قرص برنج خوردم کلاغی جون
خدا بس ک دوسم داشت زنده موندم خداروشکر ک نمردم اگه مرده بودم فرانکی نبود ک برات کامنت بزاره بعله!
من ک هیچ جایی از بدنم از کار نیفتاده سالم سالمم

ای لامصب ..پس چرا تو نمیمیری هیچ جوری


کلاغییییییییییییییییییییییییییی غصه نخور

به قول حمیرا

غم نخور سپیده سحر میاد ..شب انتظار ما بسر میاد ..مخملم بیا خدا کنه فقط

کلاغی جون ناراحت نباش

بمیرم

عخیییی..خدا نکنه ماهی ...دست نگهدار خب

نیلوفرجون شنبه 11 مهر 1394 ساعت 14:40 http://talkhoshirin2020.blog.ir

چه بد.

زمونه با من بد تا کرد ...

الهه شنبه 11 مهر 1394 ساعت 11:15 http://shabhayemahtabiyeman.blogfa.com

یعنی چی ؟؟؟؟ خوب اون گربه رو قبول ،،،،،، ولی اون یکی متن واسه خاطر کی بود ؟؟؟
جل الخاق کلاغی و عاشقی ؟؟؟؟؟

باورم نمی شه ...
اما نامه بسی دلمان را سوزاند ....

اونم واسه یکی بود که از گربه بی چشم و رو تر بود

دفتر خاطرات من شنبه 11 مهر 1394 ساعت 11:02 http://roozhayman.blogsky.com


خیلی سوزناک بود کلاغی دلم گرفت

عخییی...حالا قسم حضرت عباست یا دم خروست ؟؟ گریه یا خندت ..کدومشو باور کنم

سمیرا شنبه 11 مهر 1394 ساعت 08:47 http://tehran65.blogfa.com

هییییییییییییی روزگار....تقدیر .تقدیر.تقدیر

شاید قسمت این بوده و اینجور به صلاح بوده

آره مهستی ؟هم میخونه که ...زمونه با تو کاری نداره ای دل تو بسازی

مژگان جمعه 10 مهر 1394 ساعت 22:54 http://mojgan22.blogfa.com

اینجوری که بوش میاد از رفتن گربت بیشتر ناراحتی. از کجا میدونی اون دوستت الانم چه حالی داره. بی انصافی نکن در حقش. شاید الانم داره با بی خبری از شما تاوان بی معرفتیش رو پس میده.

اینجوری که بوش میاد آره ولی اوباما میاد نه ..بره گم شه ..هرچی هم سرش بیاد تقصیر خودشه ..میموند براش جونمم میدادم ..

باران جمعه 10 مهر 1394 ساعت 22:53 http://baranoali.blogfa.com


همون بهتر که رفت

اره بهتر ...دوبار عاشق میشیم نععععع غلام

ضعیفه جمعه 10 مهر 1394 ساعت 22:29

منصور چه دردی کشیدی .به نظرم ازدست دادن کسی که دوسش داری عین مرگ میمونه.

آه ضعیفه ...ببین چه کشیدم ...دیگه نمیکشم ترک میکنم

یه دونه جمعه 10 مهر 1394 ساعت 21:52

برا گربه میگی برات بمیرم!!!!!

آره ..عزیزم بود ..دست اموز بود ..کارایی میکرد که ...وای حالم بد شد ..من مخملمو میخام

خانوم خونه جمعه 10 مهر 1394 ساعت 21:30 http://www.ganje-man.mihanblog.com

سلام...
عیدتون مبارک...دعا میکنم 11 مهر بعدی یه اتفاق خیلی خوب واستون بیافته که خاطره های بد 11 مهر سالهای پیش رو فراموش کنی...ان شالله...

گربه ام بیاد من هیچ چیز نمیخام ..من مخملمو میخام

به نگار جمعه 10 مهر 1394 ساعت 21:06

هیییی نمیدونم چی بگم...اول پستتون منو یاد فریبا(گربه مدرسمون انداخت )
عشق چیزی نیس که بشه اخرش پیش بینی کرد..منکه بیشتر ادمای عاشقی که اطرافم دید شکست خوردن...متاسفانه با اینکه خودم دخترم ولی باید بگم معمولا دخترا مقصر بودن)):
خدا عاقبت همه رو به خیر کنه

میگم شانس اوردی که تو لینک من فریبا نیست وگرنه هوتوتو..مثلا تجسم کن اسم یکی از لینکایمنو گفته بودی ..چه شود اون وقت ..

فرانک جمعه 10 مهر 1394 ساعت 20:33

شماره ناشناس:
-سلام خوشگله، دوست پسر داری!؟
-بله شما؟
-من باباتم، صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم...
*

عخیییی...چرا دنباله اش رو ننوشتی حالا ..یادت رفت

فرانک جمعه 10 مهر 1394 ساعت 20:32

بخاطر مخملی خیلی ناراحت شدم انشالله بزودی برگرده و دل کلاغی شاد بشه اون 50 تومنم نصیب خودم بشه!
درباره مطلب دوم هم میفهمم ک چی بهت گذشته سخته منم از این مدل سختی دیدم اونم از نوع عاشق شدن شاید بضی وقتا بیاد گذشته هام اشک ریختم اما الانم پشیمون نیستم از زندگیم
سرنوشت منم این بود ک بعد اونهمه خوبی و مهربونی اینجور تنها بشم اما غمی نیس این نیز بگذرد! بخاطرش تا مرز خودکشی هم رفتم اما لامصب چ جونی داشتم ک زنده موندم اونم با خوردن قرص برنج!
توام فکرتو مشغول گذشته نکن
زندگی در جریانه برادر کلاغی

هیییی..قرص برنج میکشه اونم دردناک چون سیستم عصبی رو از کار نمیندازه درست متل اینکه یه لیوان اسید بخوری چطور زنده موندی ؟؟ شوخی میکنی محاله کسی زنده بمونه..بی شخور

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.