ماه نخشب

طنز و شعر

ماه نخشب

طنز و شعر

سومی کو ؟؟


یادش بخیر ..زمون ما که مثل حالا کامپیوتر و بازیهای رایانه ای و تبلت و اینچیزا که نبود ..بازی ما تو


چند چیز خلاصه میشد


یا اینکه تیله بازی میکردیم که به خاطر یک مسئله که نیاز به گفتنش نیست بین فامیل بخصوص فامیل

مادریمو پسر خاله هام معروف بودم به منصور تیله باز 359421_LaieA_048.gifو هنوز که هنوزه پسر خاله ام گاهی بهم

میگه جناب آقای منصور تیله باز شکلک های شباهنگShabahang..یا اینکه هفت سنگ بازی میکردیم285621_Laie_31.gif یا لاستیک موتور بر

میداشتیم و تو کوچه پس کوچه های باغ های شهرمون پای پیاده چوب میزدیم بهش و میرفتیم تا کیلومترها

دور میزدیم و برمیگشتیم و اما مورد بعدی که این تصویر منو به یادش انداخت این بود که وقتی یه کامیون

پلاستیکی که شیش چرخ داشت میخریدم دو تا لاستیک ته اون رو با جای اونها  جدا میکردیم و به تخته

میزدیم و با میخ میزدیم به کامیونه و به اصطلاح تریلر درست میکردیم و حدود 70 متر پایینتر خونه مادریمون

یه آب انبار بود اونجا اسمش بندر بود میرفتیم بار میزدیم و میومدیم1319_sportcar3.gif و بین راه مثلا کافه

میایستادیم و چیزی میخوردیم و میومدیم ..یه عملیات بهاری هم داشتیم مخصوص اواخر بهار تقریبا با رمز

سبز و زرد و سرخ .حالا چی بود ؟ سه تا باغ کنار هم بود یکیش زردآلو داشت که زودتر میرسید بهش

میگیم ما اینجا پیشه ..یکیش گیلاس داشتکه میشد سرخ و رنگ سبز هم  . هم گوجه سبز پیوندی به

درخت بادوم که خیلی درشت میشد ..خدا خیرشون بده که فکر ماها بودن ..حالا یه داستان جالبش این

بود که یکبار با دوستم رفتیم زردالو بخوریم درباغ باز بود ما هم دقت نکردیم به این موضوع و از هول

زردالو دویدیم تو باغ و تا پا گذاشتم که برم بالای درخت دیدیم یکی یهو گفت خاک تو سرم کی هستین

شما چادر سرم نیست نگو خانم صاحب باغ بود که داشت علف میچیند و ما از هول زردالو اصلا ندیده

بودیمش و از کنارش رد شده بودیم. خلاصه از درخت رفتیم بالا و اونور پریدیم تو کوچه (کنار دیوار

کوچه بود درختش ) و الفرار ..بعدش کلی پشت کوچه به این کار خودمون میخندیدیم .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خب اینا رو گفتم چون تخته عقب این موتور منو برد به زمان کودکیم اما این تصویر .ایشون احتمالا از

ملت همیشه در صحنه هستن که به لطف یارانه مرحمتی دولت متل اون یارو که تلویزون نشون میداد

میگفت باهاش گاو خریده (دور از جون همه بانوان محترم )رفته باهاش دوتا دیگه زن هم گرفته و

الانم بعد از گرفتن یارانه خرم و خندان در حال برگشت به خونه یا رفتن به مهمونی هستن منتهی زن

سومی رو متل اینکه یه جایی جاش گذاشتن یا از ترک موتور افتاده و اون دوتا هم با یک نگاه مرموزانه

حاکی از تعجب یا خوشحالی زیرکانه دارن به جای خالیش نگاه میکنن ..حاج آقا هم که در تفکرات

خویش غرق و احتمالا تو فکر این هستن که تخته عقب موتور جا واسه نفر چهارم هم هست که اضافه

کنند ..



نظرات 19 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:12

دلیل این که این آقا زبونش کاملا بیرونه چیه؟ خانوم چهارم رو دیده ینی؟؟؟؟

سلام و عرض ادب به جناب معلم که این روزها حسابی سرش شلوغه.
باور بفرمایید قسمت نطرات بلاکفا مشکلی نداره. دوستان برام کامنت نوشتن
هر چند به بلاگفا دیگه هیچ اعتمادی نیست

شاید دیده ...شاید بفکرشه ..خلاصه دهنش اب افتاده ...من اومدم نشد اصلا نیدونم چرا ..

یه دونه سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 14:13

من یه نظرقبل این نظرگذاشته بودم
کوش چیکارش کردی؟!

هر چی بود من تایید کردم ..بزار بازم ببینم ...مگر اینکه نیومده باشه

فرانک سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 12:20

عه وا کلاغی چ موتورت رنگش قشنگه قرمز عاشق رنگ قرمزم
خودتی سوار موتوری ی جین بچم داری ک!
چقد زشت و پیر شدی کلاغی
باید ی جوری شکمشونو سیر کنی دیگه واسه همینه پیرو زشت شدی
جوونی کجایی ک یادت بخیر!

تا چشت دراد....اون کخه من نیستم شوشوی اینده توهه یه چیزی تو همین مایه ها

فرانک سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 09:18

های کلاغی
خوش اومدی ب بلاگ اسکای کنار ننه زبله مهربونم
چقد از اینجور مردها بدم میاد اینجور مردا رو باید زنده ب گور کرد!

چاره ای نیست شوشو کمه باید بسازین دیگه

یه دونه دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 23:26

اق معلم سرش شلوغه مدرسه هابازشده

آره این اول مهری کمی سرم شلوقه بعد خوب میشه ..

مژگان دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 23:19 http://mojgan22.blogfa.com

کلاغی نکنه مدرستون شبانه روزی از نوع بدون امکانات یا تو خونه سرت شلوغه. یا آدرس وب رو گم کردی یا مارو گم کردی یا خودت گم شدی یا.........................

نه سرم خلوته مدرسه مونم خوبه ادرسم داریم فقط حسش نبود همین

می بینم کههههههههههههههه آقا معلم مشغول سروکله زدن با شاگرداشه

یستردی ...باید کله گربه رو بکنم اول سال که تا اخر سال راحت باشم

مژگان دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 07:56 http://mojgan22.blogfa.com

من نمیدونم شما که هفته ای یبار به وبت سر میزنی چرا وب میزنی؟

پس این هویجه الان اینجا ؟؟ خب وبه دیگه

الهه یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:52 http://shabhayemahtabiyeman.blogfa.com

یاد دوران بچگیمون بخیر ... البته من اون بچگی شما رو یادم نمیادااااا ، ماشالا مال عهد دقیانوسی شمااا ..... اما بازهم هر کسی بچگی شیرینی داشته ای کاش همون جا می موندیم ، ای کاش می تونستیم برگردیم ، اصلا این چه وضعیه من می خوام برررررررررررررررررررگردم به عقب .. چرا نمی شه ، من بچگیمووووو می خوام من مامانمو می خوووووووووووووووووووووووووام

من که دقیانوسم ..شما رو کجای دلم بزارم که با هلبز مال دوران ژوراسیک هستین

الهه یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:50 http://shabhayemahtabiyeman.blogfa.com

حالم به هم می خوره از زن های که خودشونو خوار می کنن و زن دوم و سوم می شن ، خاک تو سرشون ، سرشون بره زیر خاک ، بدبخت ها خفت تا این حد ؟؟؟؟

الان من خیلی عصبانی شدمممممم ؟؟؟؟

نمیدونم فک کنم اسبانی شدین ....وا .کم خوبه در کارها به هم کمک میکنن ..والاع

دفتر خاطرات من یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 08:45 http://roozhayman.blogsky.com

به به زردالو دزدی هم خوردی پس کوووووفتت بشه
کلاغی این مصداق بارز شخص شخیص خودت هست که به فکر هفتمی هشتمی هستی
کازت یارانه که داری حقوق هم میگری باید به فکر هفت هشتمی باشی

من که این فکرا رو نمیکنم ..اگر هم این فکر تو سرم باشه هدفم فقط خدمت به خلق جامعه و قشر مظلوم واقع شده بانوان هست

سمیرا یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 06:46 http://tehran65.blogfa.com

موتوره چند ترکه مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بعدشم تو خرج یکیشم موندن چه برسه به بعدی ها...

ایییییییییییییییییییش

نخیرم ..یه سطل ماست که خرجی نداره که ..خانم جو سازی نکنید لدفن

مژگان شنبه 4 مهر 1394 ساعت 22:45 http://mojgan22.blogfa.com

من نگاه کردم قشنگ جا میشه یکی دیگه. انقدر حرف زدی نفهمیدم چی میگی. سرکلاسم انقدر حرف میزنی عایا؟ مدرسه چخبر؟ دوست داری؟

مدرسه که دوست داریم اون ما رو دوست نداره .....احسنت ..شما فهمیده هستین که میدونین یکی دیگه جا میشه

یه دونه شنبه 4 مهر 1394 ساعت 22:44

شما بااینکه جا بابابزرگمیولی بازیامون ی جور بود.منم همه اینابازی وکردم ویه عالمه تیله داشتم.هعیییییی یادکودکی وبی دغدغه بودنم بخیر:

من فک کنم شما هم کم از مامان بزرگ من نباشی ها

به نگار شنبه 4 مهر 1394 ساعت 21:54

خخخخ چه ابتکار جالبی
مامان و بابای منم همیشه از تیله وهفسنگ باچوب چرخ زدن میگن...
فک کنم خلاقیت های بچه های اون زمان خیلی بیشتر از زمان ما وبعد از ماست...

خب این بازی ها اون موقع مد بوده و ماهم که همیشه اهل مد بودیم

ضعیفه هسته شنبه 4 مهر 1394 ساعت 21:01

شوشو میگم میخوای منم برات ازاینا درست کنم دومین ضعیفه رو هم بگیری

احسنت ..یادم باشه ببرمت بازار زرگری بگردونمت ضعیفه

ضعیفه هسته شنبه 4 مهر 1394 ساعت 20:54

اول هسته

نوچ ..ماهی اول هسته ..راستی امروز ظهر ما ماهی داریم میخورمش تا دیگه اول نشه ضعیفه

ضعیفه هسته شنبه 4 مهر 1394 ساعت 20:53

اول هسته

دوم بسته

سوم خسته

چهارم جسته

سلام منصور تیله باز

جدی خانوم صاحب باغ رو ندیدید؟؟؟؟عجبااااا
وای گوچه سبز می خواممم

سلام ماهی .خب ندیدم شوق زردالو داشتم دیگه ..بزار نوروز بشه بعد بگو گوجه سبز ..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.