وقتی به گذشته خودم نیگاه میکنم میتونم بگم این عکس میتونه واقعی باشه .
.یادش بخیر کلاس دوم دبیرستان که بودیم ته کلاس مینشستیم .اون موقع ها
میز و نیمکت های چوبی بود و نیمکت ما درست روبروی در کلاس که ته کلاس باز
میشد و در کلاس هم در چوبی قدیمی بود که بالای اون شیشه داشت و میشد تو
کلاس رو دید
من و دو تا از دوستام همیشه ته کلاس مینشستیم .تخته های وسط میز رو کنده
بودیم و جعبه میز رو یکسره کرده بودیم .بعد ساعت ادبیاتمون دبیرمون که یک
دبیر مسن بازنشسته و دعوت بکار بود نیم ساعتی درس میدا و بعد مینشست
خسته میشد طفلک م هم که اخر کلاس ورق میاوردیم و تو میز حکم سه نفره و
هفت خبیث و گاهی هم بی دل بازی میکردیم ..یکبار مشغول بازی بودیم که
معاونمون یهو اومد پشت پنجره در کلاس ..ما سه نفر هم که نمیخواستیم
دستمون به هم بخوره هر سه دستها داخل میز و بهش نگاه کردیم .اون به ما
و ما به اون..یه حالت جالبی بود حالا که فکرش میکنم .یه دو دقیقه ای بهم زل
زدیم ولی معاون اخرش کوتاه اومد و دید به چهره مظلوم ما شرارت نمیخوره و
رفت خخخخ..یکبار هم رفقا اومد ورق رو بر بزنه ریخت زیر میز از دستش ..
رفقا هم سریع پا گذاشتن روش که دبیر نبینه آخه همه کلاس متحد و باحال
بودن و هوای همو داشتن که دبیر بلند شد و گفت چه مرگتونه مثل الاغ سم
زمین میزنید ولی کار خدا متوجه نشد و بعد رفت که پای تخته چیزی بنویسه
کم کم ورقها رو جمش کردیم ..هییی کجایی اون دوران که یادت بخیر
به به ببین کلاغی اومده...
خوشحال شدم.
کلاغی از حالا جمعه تا جمعه که حتما ولی ااحنمال زیاد سه شنبه ها هم میاد
سلام
خوبید؟ خوشید؟
سلام عرض شد
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
روز جمعه تون بخیر و شادی
مرسیکم الله شما خوبین
عخییییییییییییییییی جیگرم کباب شد
باب برگ یا کوبیده
یا بسم الله
به به میبینم که پست گذاشتی!!
واقعا چقدخوبه یاداوری وخاطره های اونروزا .
ولی حیف گذشته برنمیگرده
همین.گذشته ها دیگه چیزی بود ...
خو چیه حرفم نمیاد
خب الحمد الله....بازم خدا را شکر
چیکارها می کردین شما !! نمی دونم چرا آه شما رو نگرفته !!!! الانم بازهم داری بچه های مردم رو تربیت می کنی ؟؟ اون ها رو چیکار می کنی ، حتما یکی رو دست خدتون بلند شده هاااااا
چیکارها می کردین شما !! نمی دونم چرا آه شما رو نگرفته !!!! الانم بازهم داری بچه های مردم رو تربیت می کنی ؟؟ اون ها رو چیکار می کنی ، حتما یکی رو دست خدتون بلند شده هاااااا
اره ..بچه های الانم شر هستند ....البته ماها شر مودب بودیم اونا نه
چ عجب گوسفندی گاوی قربونی کنم برات کلاغی بلاخره اومدی اینطرف
اسپندم دود کنم چشم نخوری بری و برنگردی
خب دیگه ..کاش تلگرام نبود وو
چه عجببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب
بالخره یه پست گذاشتی تو
وااای از این آقایون و شیطنت های دوره مدرسه . چه کارها که نکردید . تازه ورق بازی هم بوده نچ نچ نچ
چه هوای همدیگه رو هم دارن وای وای وای
حالا اگر دخترا بودن زود همدیگه رو لو میدادن
سلام و وقت بخیر
تازه اومدم خونه و دیدم مطلب جدید نوشتید خوشحال شدم و بدو بدو اومدم