ماه نخشب

طنز و شعر

ماه نخشب

طنز و شعر

یادش بخیر



وقتی به گذشته خودم نیگاه میکنم میتونم بگم این عکس میتونه واقعی باشه .

.یادش بخیر کلاس دوم دبیرستان که بودیم ته کلاس مینشستیم .اون موقع ها

میز و نیمکت های چوبی بود و نیمکت ما درست روبروی در کلاس که ته کلاس باز

میشد و در کلاس هم در چوبی قدیمی بود که بالای اون شیشه داشت و میشد تو

کلاس رو دید

من و دو تا از دوستام همیشه ته کلاس مینشستیم .تخته های وسط میز رو کنده

بودیم و جعبه میز رو یکسره کرده بودیم .بعد ساعت ادبیاتمون دبیرمون که یک

دبیر مسن بازنشسته و دعوت بکار بود نیم ساعتی درس میدا و بعد مینشست

خسته میشد طفلک م هم که اخر کلاس ورق میاوردیم و تو میز حکم سه نفره و

هفت خبیث و گاهی هم بی دل بازی میکردیم ..یکبار مشغول بازی بودیم که

معاونمون یهو اومد پشت پنجره در کلاس ..ما سه نفر هم که نمیخواستیم

دستمون به هم بخوره هر سه دستها داخل میز و بهش نگاه کردیم .اون به ما

و ما به اون..یه حالت جالبی بود حالا که فکرش میکنم .یه دو دقیقه ای بهم زل

زدیم ولی معاون اخرش کوتاه اومد و دید به چهره مظلوم ما شرارت نمیخوره و

رفت خخخخ..یکبار هم رفقا اومد ورق رو بر بزنه ریخت زیر میز از دستش ..

رفقا هم سریع پا گذاشتن روش که دبیر نبینه آخه همه کلاس متحد و باحال

بودن و هوای همو داشتن که دبیر بلند شد و گفت چه مرگتونه مثل الاغ سم

زمین میزنید ولی کار خدا متوجه نشد و بعد رفت که پای تخته چیزی بنویسه

کم کم ورقها رو جمش کردیم ..هییی کجایی اون دوران که یادت بخیر

انار چینی



عسک تزئینی است


امروز و دیروز یعنی دیروز و امروز باغ بودیم ..چیدن انار اونم همراه با جمع خانوادگی که البته یه کم به علت جبهه گیری نیروهای متحدین علیه متفقین (دو به دو جاری ها یکی هم جنبش عدم تعهد چون تهرونه اینجا نیست )جمع خلوت تر شده و نامردا خوب یاد گرفتن قسر در برن بجاش از نعمت خوردن پوره سیب زمینی

بجای صبحونه به همراه چای ذغالی و دیروز عصر سیب زمینی زیر آتشی محروم

شدن ..بگذریم کلاغی چون بلبل خوشنوا از این شاخه به اون شاخه میپرید و

گاهی هم جو گیر شده مثل تارزان دیگه پایین نمیومد و از بالای درختی به بالای

درخت دیگه میرفت (نامردا همه شون تو ذهنشون میمون تجسم کردن )به

هر حال امروز ساعت دو تقریبا تموم شد و مقداری انار تازه هم اوردیم واسه

خوردن و نایب الخورنده دوستانی هم که دوست میدارن هستیم .تلگرام بی شخور

هم دیروز تا حالا داره جفتک پرونی میکنه نیدونم چرا ..به هر حال امروز هم مثل

جمعه های گذشته از پیام جمعه خبری نبود واسه هیشکی یعنی کسی بعد دلخور

نشه ها ...از من هم میشنوید ای  خوانندگان خاموش .وب هلبز رو رها کرده اینجا

روشن بشین .ازش نترسین کامنت بزارین نامردا .مفتی نخونین ..به مامانم میگما


فوری



فوری فوری


چهل و هشت پرس قیمه تعویض با زرشک پلو با مرغ یا بالاتر



قاشق نخورده ..مال یه پیر زن بوده برده خونه یخچالش جا نداشته ..

یواشکی..پست متفاوت



این عکس رو از صفحه آزادی های یواشکی برداشتم


بد حجابی .بی حجابی .این روزها این کلمات زیاد به گوشتون خورده و در حال حاضر هم به

شدت با اون داره برخورد میشه .وقتی به عقب بر میگردیم میبینیم که یکی رضاشاه اشتباه

کرد که به زور حجاب رو از سر زنان برداشت یکی به نظر من البته این حکومت که به زور در

سال 58 به شعار یا روسری یا تو سری حجاب و چادر رو به سر مردم کردند.البته نا گفته نماند

که متحد الشکل شدن لباس و کلاه شاپو و پهلوی رو نباید بهش خرده گرفت چون تا اون زمان

مردم دنیا به ایران به چشم یک کوره ده نگاه میکردند .شاهان قاجار مردم ایران رو در اوج

حقارت و پستی نگهداشته بودند .سفرخارج تا اواخر حکومت ناصرالدین شاه  فقط مختص به

درباریان بود و تجار و عده کمی اشراف و غیره و مردم عادی حق رفتن به فرنگ رو نداشتن .

بعدها که ازاد شد عده ای رفتن و از زیباییهای اونجا عکس گرفتن و در شهر فرنگ ها به مردم

نشون میدادن و پول میگرفتن که تو فیلمهای قدیمی دیدین .کلاه مردم از نمد کهنه بود که

رشک وشپش داشت و بیماری کچلی بیداد میکرد رضاشاه گفت کت و شلوار بپوشن که شبیه

انسان بشن و کلاه پارچه ای بزارن این بیماری بر طرف بشه .بگذریم سیاسیش نمیکنم بحث رو

.بعد انقلاب محله دروازه قزوین یا شهرنو تهران رو هم بی برنامه بستن و زنهای این محله بدنام

در سطح شهر پراکنده شدن و مشکل بیشتر شد .این حجاب رو هم اگر در نظر بگیریم مشکلی

هست که الان گریبانگیر جامعه شده .عده ای سخت مخالف و عده ای سخت موافق اون هستن

.نمیشه وقایع گذشته و حرفهایی که در اینمورد قبل و بعد انقلاب زده شد رو بشکافیم دردسر

داره ولی همینقدر میدونم که هیچ چیزی رو به زور نمیشه به مردم تحمیل کرد .گاهی اترات

منفی اون بیشتر از اثرات مثبتش میتونه باشه .فقط کاری کنیم که وقتی میگیم عرب جاهلی

دخترش رو زیر خاک میکرد اونها بهمون نگن که ما ایرانی مدرن دخترامون رو نمیذاشتیم برن

ورزشگاه .یا کاری نکنیم که یکی مثل این دختر خانم بخواد اینجوری اعتراض خودش رو نشون

بده اونم مقابل این تابلو که بسیار پر مفهوم هست آیندگان .یعنی آیندگان چی میاندیشند .

آیندگان اینجوری میشن و ..

خاطرات پراکنده ...ملیحه خانم ..برای شما دوتا نتونستم کامنت بزارم ..همش میگه کد امنیتی صحیح نیست ..بخشین

زلف


من اصلا کار ندارم که اینها حالشون خوبه یا نه ..واسه چی شنگولن ..خلن یا شاد

سه کله پوکن یا سه تفنگ دار اما خداییش زیر چشمی که نگاه کردم چه موی پر

پشت و بلند و خوبی دارن این خواهران و عزیزان برادر ..الهی العفو تا دیروز

داشتیم به سینه میزدیما ...البته زیر چشمی فک نکنم گناه داشته باشه ..

داره ؟؟ داره ملت؟ داره مردم

خب محرم و مراسم هم تموم شد ...الان چند تا پست مامان براتون میزارم ..شایدم بابا


راست گفتن محرم و صفر اسلام رو زنده نگه میداره ها  کلی قیمه و حلیم گندم و شیر


و...خلاصه فک کنم دو کیلویی چاق شدم ..دست رمضون بود اسلام که تا حالا کشته


شده بود ..همش گشنگی ..والاع